توان بخشی
دیروز نوبت گفتار درمان داشتیم.توی موسسه ای که میرم هم گفتار درمان داره ، هم بازی درمان و هم کاردرمان.خلاصه یه جورائی مال بچه های ناتوان.
کاردرمان که تا حالا خیلی از فاطمه راضی بوده .فاطمه هم مرتب کارای خاله مریم رو تکرار می کنه روی عروسکاش.
حدود یک ماه هم هست که میریم بازی درمانی.دو بار اول خودم هم توی کلاس بودم و خوب همکاری نمی کرد اما برای دفعه های بعد تنها رفت و خیلی خوب بود تا حدی که همه کاراها رو یاد گرفته.زبونش رو به راحتی دیگه بیرون میاره.بچه ای که من تا حالا زبونش رو ندیده بودم حالا دیگه می تونم زبونش رو بیرون از دهنش نگه دارم.تازه روز عید غدیر هم به دخترم هدید دادند که یه هوش چین تکی بود و همه رو سر جاهاش گذاشت.وقتی به خاله سمیه گفتم یکی دیگه بهم داد و در کمال ناباوری اونم سرجاش گذاشت.وقتی براش گفتم ازش تست گرفت.فکر کن همه خونه ها رو مخفی کرد فقط 3 تاش رو گذاشت و یکی از اون سه تا رو بهش داد سر جاش گذاشت.وقتی من بهش گفتم لازم به این کار نیست و اصلا من براش مخفی نمی کنم تعجب کردند.
خلاصه هم کاردرمان، هم گفتاردرمان و هم بازی درمانش همه ازش راضین و اصلا فکر نمی کردند فاطمه تا این حد باشه.
خدا رو هزار بار شکر.(به قول همسرم میلیارد بار شکر).
راستی از تاریخ 12 شهریور به بعد دیگه رسما خرید شیر خشک تموم شد .
در ضمن گاهی فاطمه رو دیگه پوشک نمی کنم.و به جای اون شورت آموزشی پاش می کنم.اونم وقتی جیش کرد بهم خبر می ده. و این خودش برای شروع خوبه.
خلاصه اینکه قدما های بزرگی پیش رومونه.امیدوارم موفق بشیم.
التماس دعا در این روزها.