روز مادر
امروز روز مادره. اصلا حس مادری ندارم. من یه مادر خوب نبودم واسه دخترم. اگه مادر خوبی بودم دختر گلم این طوری نمی شد. من یه مادرم . اما توی این ۲ سال و ۱۰ ماه اصلا حس نکردم . من یه پرستارم.پرستاری برای دختر بیمارم. گاهی وقتا با خودم فکر می کنم باید این اوضاع را تحمل کنم. آخه معلوم نیست این هدیه خداوند تا کی توی دستای من باشه. معلوم نیست چقدر عمر کنه. معلوم نیست کی حرف بزنه. معلوم نیست کی راه بره. معلوم نیست کی غذا بخوره. معلوم نیست کی بدون مشکل بخوابه. معلوم نیست کی بتونه بدون وجود من زندگی کنه. وقتی دخترم یک روز بتونه بدون کمک من پرستار زندگی کنه اون روز من مادرم. اون روزه که من یه موجود سالم تحویل جامعه دادم. یعنی من اون رو...
نویسنده :
مامان
18:34