اولین دیدار(پدر)
سلام فکر می کنید برای اولین بار که که اولین فرزند خودتون را می بینید چه حسی دارید.خوشحالید یا ناراحت یا اصلا هیچ حس خاصی ندارید شایدم مثل من دلتون یک دفعه میریزه می ترسید با موجودی روبه رو میشید که هیچ پناهی نداره و تو مسول همه درخواست های اون حساب میشی
برای اولی بار که دخترم رو توی یه اتاق کوچک شیشه ای دیدم بی اختیار بهش گفتم جونم بابا این کلمه اینقدر ناگهانی بود که هنوز فشارش رو توی قلبم حس می کنم
دختری از خون و گوشت و پوست من اما....
زیبا بود سفید و تقریبا از تمام بچه های nicu بزرگتر به نظر می رسید
Nicu تقریبا همون icu آدم بزرگ هاست فقط با این تفاوت که یه محفظه شیشه ای با دمای قابل تنظیم که اگه اشتباه نکنم انگیباتور هم بهش می گن
اولین دکتر دکتر موحدی بود که ویزیتش کرده بود توی محوطه زایشگاه موقع سوارشدن پیداش کردم اصلا نمیدنستم که چی باید ازش بپرسم گفتش چون چند تا ناهنجاری داره با ید دکترای دیگه هم ویزیتش کنند تا معلوم بشه چی شده اونجا بود که برای اولین بار کلمه سندرم را شنیدم که معنی خیلی ساده اون یعنی مجموعه چند مشکل جسمی که این می تونه غیر قابل درمان یا بعضی مواقع درمان پذیر باشه که اگه سندرم ریشه ژنتیک داشته باشه عملا غیر قابل درمانند
اولین مشکل شکاف لب:یه شکاف لب کوچیک که خدا را شکر خیلی بینی لثه و کام را درگیر نکرده بود بعدا اینطوری خوندم که در هفته های شیشم تا هشتم یارداری پشت بینی هر جینی که تقریبا سقف دهن میشه شکل می گیره که از دو طرف باید به هم برسه تا کام تشکیل بشه و بعد یه پوست نازک روی اون را می پوشونه که اگه این اتاق نیفته بچه دچار شکاف کام و بعضا شکاف لب یا هر دو با هم میشه .
که دخترم فقط شکاف لب داشت اونم خیلی کوچک اصلاحا شکاف لب یک طرفه....