فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره

معجزه کوچک

واژگان

واژگان فاطمه خیلی زیاد شده. تقریبا هر چیز رو متوجه میشه.اسم من و باباش رو هم یاد گرفته.اسم همه رو بلده. تعداد ی از کلمات اینان. هر موقع یادم اومد بقیه اش رو هم می نویسم. صبر قن: صبر کن ققنگه:قشنگه انو ناننه :خانم فاطمه مامان ارزانه :مامان فرزانه بابا مگبی:بابا مجتبی آقا امد آقا :آقا جون احمد بیم:بریم عمو بیید:عمو فرید اله:خاله یخخال:یخچال انگور انجی:انجیر  بعدا ییا:بعدا بیا نلام:سلام اوبه:خوبی خٍ خ خ:چه خبر؟ خیا:خیار نقن:نکن و خیلی کلمات دیگه که یادم نیست.شاید چون درست میگه یادم نمونده. خلاصه توی این مدت حرف زدنش خیلی بهتر شده.شاید خیلی واضح صحبت نمی کنه.اما شروع کرده ...
15 مهر 1394

خدایا حکمتت رو شکر

با خوندن این مطلب شاید همه فکرکنن  من خیلی بدجنسم  یا خیلی پستم اما. امشب همین که وارد خونه  مادرشوهرم شدم خواهرشوهرم گفت ...رفته زایشگاه.یه مرتبه بند دلم پاره شد.بعد از تولددخترم هر وقت بهم میگن یکی حامله است یا اینکه داره زایمان میکنه و یا .... یه حس بدی بهم دست میده.دلم میخواد هیچ کس کنارم نباشه و بشینم زار بزنم.بعد از تولد دخترم چندین نفر از فامیل همسر و خودم زایمان کردن.حدود بیست نفر و همه اونا سالم به دنیا اومدند و بزرگ شدند و ... اما من هنوز اندر خم یک کوچه ام.نمیدونم گاهی خدا چی صلاح میدونه اما برای ما که خیلی سخت شد . ددخترم که امروز باید غرق شادی و بازی باشد باید کلاس های مختلف باشد یا کاردرمانی یا فیزیوتراپی ...
4 شهريور 1394

هرپس

سلام به همگی روز دختر گذشته بر همه دختران ایران زمین مبارک. خالا بریم سراغ اتفاقات این چند مدت. بعد از تولد خانم فاطمه کلاسهای کاردرمانی و ... شروع شد .و ما هم پیگیر کلاسها رو میرفتیم که یه روز دیدیم روی گردن خانم فاطمه چند تا دون زده .گفتم شاید برای گردن بند باشه .چون یه گردن بند از تولدش گردنش بود .گردن بند رو بیرون اوردیم اما خوب نشد و این دونها بیشتر و بیشتر شد. و در روزهای بعدی به تب رسید. خلاصه چشمتون روز بد نبینه دختر کوچولوی من ویروسی گرفت به نام هرپس که اصلا خطرناک نبود اما چون با تب بالا همراه شد خانم فاطمه قصه ما بیمارستان بستری شد .دو هفته خونه بودیم و یک هفته بیمارستان و تازه یک هفته است یه کم بهتر شده.نمی دونم سرو کله ...
30 مرداد 1394

اللو مبارک 2

سلام به همه تولد دوم برای فامیل همسرم برگزار شد.و اینا هم پسر عمه های خانم فاطمه هستن. از سفره شام فعلا هیچ عکسی ندارم.اگه به دستم رسید خدمتتون میرسم. فاطمه به تولد می گه "اللو مبار" واسه همین عنوان رو این جوری انتخاب کردم. و وقتی ازش میپرسم اسمش چیه اگه تازه از خواب بیدار شده باشه میگه خانم فاطمه وگرنه می گه مونس.آخه مونس اسم دختر عمه خانم فاطمه است.و ما هم به همین دلیل  گفتیم روی کیکش اینو بنویسن. در ضمن خانم فاطمه یه بیماری شبیه آبله مرغان گرفته .واسه همین خیلی سرم شلوغه. در اولین فرصت میام و از حرفاش براتون می گم.فعلا بای. ...
12 مرداد 1394

اللو مبار

 سلام به همه.هفته پیش تولد گرفتیم در حد تیم ملی.این عکس ها رو فعلا داشته باشین تا بعد.میام کامل براتون توضیح میدم.دوستتون دارم خیلی زیاد. ...
29 تير 1394

تولد با تم پروانه

اول از همه از دوستانی که برای تولد دخترم پیام گذاشتن تشکر ویژه میکنم.شرمنده همتون هستم.من معمولا با گوشیم میام نت و فقط وبمیخونم همتون رو میخونمه  .همتون رو دوست دارم. امسال تولد خانم فاطمه رو میخوام با تم پروانه بگیرم.بعد از ماه مبارک رمضان.ان شالله اون موقع باعکس های تولد میام.فعلا در حال تدارک هستم.
11 تير 1394

تولدت مبارک

من با تو مادر شدم و چه لذتی بالاتر از مادری. من با تو خیلی چیزها آموختم. با تو استقامت،صبر،تحمل،شاکر بودن،تلاش و .... رو آموختم. تولدت مبارک فرشته بهشتی من. تو از بهشت به دامن پا گذاشتی و مرا لایق زیباترین نام کردی. به اندازه تمام کهکشان دوستت دارم.
7 تير 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به معجزه کوچک می باشد